شاگردی از استادش پرسید:عشق یعنی چه؟
استاد گفت:
به گندم زار برو و پرخوشه ترین گندم را بیاور اما یادت باشد برای چیدن پرخوشه ترین گندم نمیتوانی به عقب برگردی
ساعت ها گذشت...
شاگرد آمد
استاد پرسید چکار کردی؟پرخوشه ترین گندم را آوردی؟
شاگرد گفت:نه-هرچه به جلو میرفتم خوشه های پرگندمی را میدیدم اما برای پیدا کردن پرخوشه ترین به جلو میرفتم تا به آخر گندمزار رسیدم.
استاد گفت :عشق یعنی همین
نظرات شما عزیزان:
|